سناریو
سناریو درخواستی
موضوع: وقتی باهاشون یه دعوایه خیلی شدید داشتیم از پیششون میریم بعد یک هفته برمیگردیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هری: با تعجب و نگرانی به سمتت میاد و میگه: ا/ت... کجا بودی... من نگرانت بودم و.... متاسفم قول میدم دیگه هیچ وقت اونجوری باهات حرف نزنم. و بغلت میکنه
------------------------------------------
رون: ایده ای ندارم... 🥲
------------------------------------------
دراکو: چشماش رو تنگ میکنه و فقط بهت نگاه میکنه تقریبا یه ربع میگذره و یهویی دستت رو میگیره و روی پاش میزارتت کمرت رو میگیره و میگه: دیگه حق نداری بیشتر از یک روز از کنار من بری... فکر نمیکنی من نگرانت میشم؟...متاسفم که اون روز باهات بد حرف زدم و میبوستت
----------------------------------------
متیو: وقتی میبینه که وارد میشی سریع پا میشه و به سمتت میاد و دستت رو میگیره و به سمت خودش میکشه میگه: میشه توضیح بدی این همه روز کجا بودی؟ فقط دعا کن دلیل منطقی ای داشته باشی. میگی: دلیل منطقی حرف های هفته پیشته جناب ریدل... با دستش چونتو میگیره و مجبورت میکنه بهش نگاه کنی و میگه: متاسفم بیبی ولی دیگه همچین کاری نکن...
---------------------------------------
تام: وقتی وارد میشی پشت بهت روی کاناپه نشسته و بدون نگاه کردن بهت میگه: میشه بگی تا الان کدوم قبرستونی بودی؟ میگی: واقعا ممنونم از این سطح ادب و مهربونی تون اقای ریدل! پا میشه و به سمتت میاد و زیادی نزدیک میشه و میگه: الان دیگه شدم اقای ریدل؟ دستش رو روی کمرت میزاره و میکشوندت به سمت خودش و میگه: دیگه هیچوقت به این مدت ازم دور نمیشی...
------------------------------------
ریگولوس: با نگرانی به سمتت میاد و میگه: ا/ت... حالت خوبه؟ میدونی چقدر نگران شدم؟ منو ترسوندی! بغلت میکنه و ادامه میده: بخاطر اون موقع متاسفم... ولی دیگه نمیزارم این مدت ازم دور باشی.. و گونه ات رو میبوسه..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ببخشید دیر گذاشتم یعنی ما حتی مجازی هم امتحان داریم😕🥲
اگر درخواستی دیگه ای بود بگید✨🍂
موضوع: وقتی باهاشون یه دعوایه خیلی شدید داشتیم از پیششون میریم بعد یک هفته برمیگردیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هری: با تعجب و نگرانی به سمتت میاد و میگه: ا/ت... کجا بودی... من نگرانت بودم و.... متاسفم قول میدم دیگه هیچ وقت اونجوری باهات حرف نزنم. و بغلت میکنه
------------------------------------------
رون: ایده ای ندارم... 🥲
------------------------------------------
دراکو: چشماش رو تنگ میکنه و فقط بهت نگاه میکنه تقریبا یه ربع میگذره و یهویی دستت رو میگیره و روی پاش میزارتت کمرت رو میگیره و میگه: دیگه حق نداری بیشتر از یک روز از کنار من بری... فکر نمیکنی من نگرانت میشم؟...متاسفم که اون روز باهات بد حرف زدم و میبوستت
----------------------------------------
متیو: وقتی میبینه که وارد میشی سریع پا میشه و به سمتت میاد و دستت رو میگیره و به سمت خودش میکشه میگه: میشه توضیح بدی این همه روز کجا بودی؟ فقط دعا کن دلیل منطقی ای داشته باشی. میگی: دلیل منطقی حرف های هفته پیشته جناب ریدل... با دستش چونتو میگیره و مجبورت میکنه بهش نگاه کنی و میگه: متاسفم بیبی ولی دیگه همچین کاری نکن...
---------------------------------------
تام: وقتی وارد میشی پشت بهت روی کاناپه نشسته و بدون نگاه کردن بهت میگه: میشه بگی تا الان کدوم قبرستونی بودی؟ میگی: واقعا ممنونم از این سطح ادب و مهربونی تون اقای ریدل! پا میشه و به سمتت میاد و زیادی نزدیک میشه و میگه: الان دیگه شدم اقای ریدل؟ دستش رو روی کمرت میزاره و میکشوندت به سمت خودش و میگه: دیگه هیچوقت به این مدت ازم دور نمیشی...
------------------------------------
ریگولوس: با نگرانی به سمتت میاد و میگه: ا/ت... حالت خوبه؟ میدونی چقدر نگران شدم؟ منو ترسوندی! بغلت میکنه و ادامه میده: بخاطر اون موقع متاسفم... ولی دیگه نمیزارم این مدت ازم دور باشی.. و گونه ات رو میبوسه..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ببخشید دیر گذاشتم یعنی ما حتی مجازی هم امتحان داریم😕🥲
اگر درخواستی دیگه ای بود بگید✨🍂
- ۳۹.۲k
- ۱۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط